تفاوت کلمه مرء به معنی شخص با کلمات آدم و انسان و بشر چیست؟ چرا در بعضی از آیات قرآن از این کلمه به جای کلمه انسان یا بشر استفاده شده؟
آدم نام نخستین انسانی ست که خداوند متعال خلق و به عنوان جانشین خودش در زمین تعیین فرمود.
انسان نام یکی از انواع خلایق هست که صاحب برترین مرتبه از روح است.
بشر به جنبه مادی و فانی بودن جسم انسان اشاره داره.
امرء به معنای مرد از همه جوانب شخصی و شخصیتی در مقابل امرئه به معنای زن
رجل به معنای شخصیت اجتماعی انسان که با قراین بر مرد یا زن اتلاق میشه اما معمولا اشاره به مردان داره
نسوه به معنای زن
ذکور یا مذکر به جنسیت و ویژگیهای جنسی و جسمی مردانه گفته میشه
مونث به جنسیت و ویژگیهای جنسی و جسمی زنانه گفته میشه
چرا در سوره انفال آیه 24 از واژه "مرء" استفاده شده و از دیگر کلمات مترادف این واژه استفاده نشده؟
البته این قبیل سوالات خاصیت و نفعی نداره و فقط انسان رو درگیر الفاظ و ظواهر میکنه.
باید به مفهوم توجه کرد تا معرفت بالا بره و بتونیم عمل کنیم وگرنه این قیل و قالهای بی سر و ته و بی نتیجه تمامی نداره و فرصت سوزه.
معنای این آیه شریفه به عنوان یکی از عمیق ترین و مفیدترین آیات تربیتی قرآن کریم،اینه که :
قلب انسان به عنوان مرکز مدیریت وجود او به دست خداست و پیش از اینکه انسان بخواد یا بتونه به این مرکز مسلط بشه و اعضا و جوارح و جوانحش رو مدیریت و هدایت کنه-چه در هدایت چه در گمراهی- این خداوند است که بر قلب مسلط و مُشرف است و هر هدایت و ضلالتی که اتفاق میفته بدست اوست.
پس اگر کسی میخواهد به حیات و ابدیت برسد راهش این است که خدا و رسول او را استجابت کند، معنای استجابت هم اینه که در هر زمان و موقعیتی که خدا و رسول انتظار دارند و میخواهند که انسان حاضر و آماده باشد، بی وقفه حضور پیدا کند و وظیفه اش را انجام دهد. و اصلا اینکه خداوند اوامر و نواهی را ایجاد کرده برای حیات بخشیدن و عاقبت بخیر ساختن انسان است.
اما اینکه چرا بجای لفظ انسان از "مرء" استفاده شده،
همانطور که عرض شد مرء یا امرء به معنای مرد است که همه جوانب شخصی و شخصیتی او مد نظر قرار میگیره یکی از وجوه این تسمیه این هست که زن به او وابسته است و او اول بوده و خلق شده و از او و در پی او زن خلق شده و همچنین در زندگی دنیائی نیز تامین معاش و امنیت زن با مرد و وابسته به مرد است.
بنابراین شاید خداوند متعال با استفاده از این لفظ میخواهد بفرماید امر هدایت-و گمراهی- فرا تر از اکتسابات و همه اعراض و دریافتهای انسان و حتی پیش از خلقت اوست و ریشه در خلقت آدم ابوالبشر دارد.
پس وقتی وضعیت مرد چنین است واضح است که زن نیز که پس از او و وابسته به او خلق گشته نیز چنین است با این توضیح که هدایت یا گمراهی او وابسته به مرد است و مستقل نیست.
چه اینکه همه هادیان الهی از انبیاء و اوصیاء مرد بوده اند و امور حاکمیتی در اسلام به دست مردان است مگر موارد خاص و نادر و ضروری! و همچنین در خانواده ی موفق و سالم اسلامی، زن پیرو عقاید همسر خویش ست همچنان که در فقه شیعه در موارد متعددی این تبعیت تشریح و تبیین و تشریع شده.
ان شاءالله که خداوند متعال توفیق درک معانی قرآن و عمل به دستوراتش رو به همه ما عنایت بکنه.
سعدی بزرگ شرح این آیه شریفه رو در یکی از زیباترین غزلهاش بیان کرده که خوندنش خالی از لطف نیست:
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی