موضوع تناسخ که میگه روح میتوانه در جسم افراد دیگه هم باشه که تا حدودی از نظر علمی هم ثابت شده،درست هست؟
علم تجربی هیچ راهی برای شناخت روح نداره و اصلا بحث تناسخ هیچ زمینه علمی نداره و یک دروغ و شانتاژ بیشتر نیست و البته ارزش علمی هم نداره
هدف این فرضیه ی غیر قابل اثبات، در واقع جا انداختن نظریه دروغین منتسب به داروینه تا از این راه اثبات کنند انسان حیوان جهش یافته ست
این یعنی انسان از روح متعالی برخوردار نیست و ارتباطی با خدا نداره تا بتونن نتیجه بگیرند دین و کتب آسمانی و انبیاء الهی، همگی کذب هستند.
وقتي روح از بدن خارج ميشه ٢١گرم از وزن بدن ميكاهد و اين علم تجربي ست.
فرق بین نفس وروح چیه؟
این فقط یک آزمایش از سوی یک دکتر در سالها قبله و خود او هم هیچ توضیحی برای این مسئله نداره
البته در طب سنتی پاسخ این سوال خیلی ساده است و طب چینی هم میتونه به این سوال پاسخ بده
یکی از عناصر خلقت انسان "هوا" ست که به اشکال مختلفی در بدن حضور داره که بهش اکسیژن گفته میشه اینکه عنصر اولیه هوا کجاست، ظاهرا نامشخصه اما بنابراین آزمایش میشه لااقل یکی از خاستگاه هاش رو شناخت
همچنین در سراسر بدن شریانهای نامرئی وجود داره که علم تجربی قابل به اثبات و البته ردش نیست اما طب قدیم شرقی بر اساس همین شریانها اکثر بیماری ها رو شناسائی و درمان میکنه
و همچنین موارد دیگه از این دست که هر کدوم میتونه علت اختلاف وزن پس از مرگ جسمانی باشه
به عنوان مثال وقتی انرژی وارد یک دستگاه یا یک لامپ میشه چه اتفاقی میفته؟ لامپ روشن میشه اما در عین حال که یک روشنائی وجود داره، همچنان برق هم وجود داره با این توضیح که امدن برق و ملحق شدنش به سیم یا لامپ، باعث به وجود آمدن چیز جدیدی به نام نور شد!
روح همانند نیروی برق و نفس همانند نور تولید شده است
وقتی روح به جسم دمیده میشه ، این جسم دارای یک شخصیت و یک تشخّص میشه که ربطی به روح نداره و بهش میگیم "نفس"
مگر حيوانات ارتباطي با خدا ندارند!
و از روح الهي در مرتبه پايين برخوردارنيستند؟!؟
همه موجودات ارتباط دارند و در مباحثی که در حال انجام هست دقیقا توضیح دادم
پس در سير تکاملیشان از مراتب بالاتر نيز بايد عبور كنند
هیچ ربطی نداره
حیوان نمیتونه انسان بشه یا انسان باشه هرگز
اما انسان میتونه حیوان بشه با اینکه نمیتونه حیوان باشه
قطعا جسم حيوان انسان نميشود
ولي فارغ ازين مطلب نميتوان بود كه دَمش از يك منبع است و آن ذات ربوبي ست كه يكسان است
اینطور دیدن و دسته بندی در خصوص روح، اشتباهه
روح، مجرده و طبقه و رتبه و انواع نداره تا یکی نسبت به دیگری از روابط منطقی جزء و کل و ... بهرمند باشه!
بلکه بحثی که میشه بحث تعلق روح به اجسام مختلف هست که بالاترین میزان تعلق به جسم انسان تعلق میگیره. پس هیچ ارتباطی بین روح حیوان که از تعلق کمتری برخوداره با روح انسان که تعلق بیشتر و کاملی داره، ممکن نیست اما برعکسش کاملا ممکنه
بازهم این عدالت زیر سوال میره مثلا شما چرا یک نفر باید روح متعالی داشته باشد ودیگری یک روح ضعیف
این سوال اساسا غلطه
اگر به ناچار دو نفر یا دو نوع انسان لازم باشه که در زمین زندگی کنند تا چرخه و حرکت و زندگی شکل بگیره، پس دیگه فرقی نمیکنه کدومشون چه ویژگی دارند و اصلا اینجا بحث عدالت نیست.
مثلا برای تشکیل یک چرخه زندگی نیاز به یک پولدار و یک فقیر است چون اگر همه پولدار یا همه فقیر باشند ، چرخه و حرکت و امتحان و کلا زندگی شکل نمیگیره
حالا اگر نفر اول به هر دلیل پولدار و نفر دوم فقیر باشه، چه فرقی میکنه اگر جای این دو رو با هم عوض کنیم. چون باز هم یک فقیر و یک پولدار خواهیم داشت
فقط مسئله ای که باقی میماند این است که علت اختیاری و عینی(سببی) این تفاوت چیست
لطفا راجع به علت اختیاری توضیح بفرمایید
اصل بحثش مفصله و باید در یک فرصت مناسب بیان بشه اما اینجا منظور اینه که اکثر فقر و غنای موجود- خصوا فقر- اختیاری و در اثر عوامل ظاهری زندگی ست.
نوع افکار انسانها اگر به آزادی منجر نشه
اگر انسانها -فرد و جامعه- نخواهند مستقل باشند
اگر انسان، مادیات و پول را آقا و خدا بداند
اگر انسان سبک زندگی اش بر اساس فرمولهای دنیائی و لذت طلبی صرف، باشه
اگر ایمان و اخلاق رو کنار بذاریم
و چند تا اگر دیگه...
اتفاق بیفته، معادل معمول حاکم بر زندگی بشر به هم میریزه و فقیر و غنی معنای خاص و تعیین کننده ای پیدا میکنه
در واقع با وقوع این اگرها، فقر به وجود میاد و اگر فقر هم بنابر ذات دنیا وجود داشته باشه، قناعت از بین میره و چشم فقیر همواره به دست غنی خواهد بود!
بنابراین وضعیت موجود ناشی از وقوع همین اگرهاست و ربطی به عدالت خدا نداره
همچنان که با بحث ظهور، همه این مسائل حل میشه. بزودی ان شاءالله