در محیط های مجازی و البته در محیط های علمی، چگونه می توان از مفاهیم نامحسوس یا غیرقابل بررسی علمی دفاع منطقی کرد؟
اهل ایمان (بجز آن دسته که ارتباط مستقیمی با عوالم و موجودات نادیدنی دارند) به حکم ایمانی که داریم کلیهی مفاهیم قرآنی و روائی را می پذیریم.
ولی آیا راهی برای دفاع غیر اعتقادی از این قبیل مفاهیم وجود دارد؟
مثلاً مفهوم خدای نامحسوس را عدهای می توانند به حکم فطرت یا برهان علت و معلول بپذیرند.
ولی وجود جن و ملک و سبع السموات و الارض و مراقبانی که برای هر فرد هست و... نکیر و منکر و وحی و معراج جسمانی و عصمت و سابقه ازلی 14معصوم و.... را قابل قبول نمی دانند.
البته این بحث گسترده و پیچیده و فراتر از مجال دنیای مجازی ست اما به اختصار این نکات میتواند راهگشا باشد:
1-هر حقیقتی، ذاتا معقول است اما ممکن است محسوس نباشد!
2-عصر حاضر، دوره غلبه مادیگرائی ست لذا باید تعاریف ارائه شده از عقل و حس را از 2 دیدگاه اسلام و غرب مد نظر قرار داد تا بتوان به نتیجه صحیح در مباحث رسید چون در هر دو مقوله، اختلافات مبنایی وجود دارد و بی توجهی به این اختلاف دیدگاه، به التقاط و گمراهی خواهد انجامید.
3-در نگاه توحیدی و اسلامی، عقل، فرستاده خدا و هدایت کننده انسان است و واجد مراتب مختلفی ست که از یک "ابزار محاسبه گر" تا "اولین صادر وجودی خداوند" که احاطه بر همه هستی دارد، میتواند رتبه داشته باشد. بنابراین در هر بحثی که نامی از عقل برده میشود، باید مشخص گردد کدام رتبه از عقل مد نظر است. طبیعتا از نگاه مادیگرایی، عقل، صرفا یک ابزار محاسباتی ست و از نظر آنها، چیزی معقول، یعنی یک چیز محسوس که صد البته غلط و بلکه مغالطه آمیز است.
4-مادیگرایی با یک حربه خاص توانست بر جهان مسلط شود و آن نفی معنویت در جمیع جهات ان است، یعنی از نظر آنها، انسان صرفا عقل دارد و عقل او هم صرفا یک ابزار حسی ست اما در حقیقت، نه تنها عقل، صرفا حسی و یک ابزار نیست بلکه انسان نیز از دیگر قوای فرامادی بهره میبرد که اگرچه در مبداء با عقل مشترکتند اما در تظاهر و کارکرد، متفاوت هستند.
بنباراین یک حقیقت، صرفا نمی بایست معقول باشد بلکه می بایست واجد شرایط دیگری نیز باشد که در نگاه ابزاری به عقل، تعمدا حذف شده است.
انسان، قلب، فطرت، وجدان نیز دارد و فراتر از اینها، از بدو خلقت و زندگی در زمین، از هدایت انسانهای برگزیده و آسمانی بهرمند بوده است، لذا رسول بیرونی نیز در کنار عقل و دیگر معقولات مذکور، از جمله راههای رسیدن و رساندن انسان به حقیقت است.
از این نکات میتوان نتیجه گرفت که همه حقایق حاکم بر هستی، معقول هستند اگرچه ممکن است محسوس و محدود در قالب ماده نباشند و اینکه عقل-لااقل در مراتب پایین- ممکن است از درک بسیاری از حقایق، ناتوان باشد، لذا می بایست هم به مراتب بالاتر ایمان و باور داشت هم راه بهرمندی از آن مراتب اعلی را فراگرفت تا از این طریق، به حقایق سطح بالاتر دست یافت و همزمان با سالم سازی و طهارت درونی، و بازگشت به اصلت انسانی و الهی خویش، حقیقت وجود انبیاء و فرتسادگان الهی به عنوان راهنمایان حقیقی را نیز پذیرفت تا با برخورداری از این مجموعه ی در هم تنیده، کشف حقایق برای انسان ممکن گردد.